نوشتنم آرزوست

ساخت وبلاگ
دفترچه ای آبی رنگ(سرمه ای رنگ بیشتر) با چند تا برگه ته مونده ازش برام یه یادگاری باارزش بود که از آرون آورده بودم. کجا؟ تهران! تهران اومدن، اونم به این شکل هیچ وقت فکرش رو نمی کردم. نمی دونم چی شد که این دفترچه رو از بقیه وسایلی که توی اتاقم و باقی وسایلی که نگهداری می کنم جدا کردم و داخل کیفم گذاشتم و آوردم تهران. امشب خواهرم بهم گفت بیا پسرم دفترچه ات رو از کیفت در آورده و انگار دو سه تا کاغذش ر نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : نوشته,گذشته,آینده, نویسنده : bivtan بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 14:39

اومدن من به تهران بر می گرده به این که من به داداش جان گفتم برای کارآموزی کجا برم!!! آخر سر به تهران اومدیم و آخرش هیچی به هیچی. میخواستم به حساب یه جای درست و حسابی برم و یه چیزی یاد بگیرم ولی نشد. ولی یه چیزی اش خوب بود. این که هر روز صبح مجبور بودم صبح زود بیدار بشم و با داداش یا با مترو سر کار برم و شبا زودتر می خوابیدم خوب بود. با آدمای جدیدی آشنا شدم. یه خاطره ای که خیلی برام خنده دار بود و نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : تهران,شلوغی,ترافیک,الافی,فراوان, نویسنده : bivtan بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 14:39

بعد از 11 ماه بی خبری و 13 ماه از وقتی که برای بار اول دیدمش دوباره دیدمش و تظاهر کردم که نشناختمش. دیروز که دوستم گفت امروز بریم بیرون و موافقت کرده بودم الکی الکی به دلم افتاده بود که میبینمش. برای بار دوم و خیلی اتفاقی تو خیابون دیدمش. داشتم با دوستم برمیگشتم. اونم با یکی دیگه داشت از طرف روبه رو میومد. شاید یه ثانیه هم نشد که نگاهش کردم و بلافاصله نگاهم رو به دوستم دادم. انگار نه انگار که شنا نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : تجدید,دیدار, نویسنده : bivtan بازدید : 12 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:27

گند می زنن به حال آدم. آخه من برم به کی بگم الان چه اتفاق مزخرفی افتاد؟ حتی نمی تونم در موردش با کسی درد ودل کنم. 

یه نفر بهش بگه تو چطوری روت میشه تو چشم من نگاه کنی؟ اگه هر روز چشم تو چشم نمی شدیم شاید کم تر اذیت می شدم. حالمو به هم می زنین با این کارهاتون. 

خدایا منو ببخش اگه باعث شدم فکر کنه میتونه همچین کاری بکنه. اونو هم ببخش که به جای راه درست راه اشتباه رو رفت.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶ساعت 21:7  توسط من  | 
نوشتنم آرزوست...
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : مزخرف, نویسنده : bivtan بازدید : 64 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:27

آخر هفته و روز آخر کاری در دانشگاه!!!! الان چه ربطی داشت؟ داداش جان که گاهی روزای پنچ شنبه و جمعه هم میره سر کار! این هفته خوب نبود ولی بد هم نبود.  خاطره هفته اول کار دانشجویی! روزهای سپری شده با دانشجوها و فارغ التحصیلان دانشگاه شریف، دانشگاهی که شاید 99 درصد دانش آموزان ریاضی آرزوش رو دارن. شاید هم آرزوش رو ندارن نمیدونم. دانشگاهی که واقعا دوست داشتم بتونم واردش بشم و این روزا به راحتی وارد می نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : روزا, نویسنده : bivtan بازدید : 40 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:27

چهارشنبه صبح به شمال کشور به استان گیلان سفر کردیم. خوشی ها و تلخی های زیادی داشت.  در گوشی بگم! تو آب هم شنا کردم! خیلی خوب بود. ولی خب چون آب دریا بود و میترسیدم خیلی نمیتونستم شنا کنم. وقتی ساحل فقط در اختیار خودته و هیچ احدالناسی نباشه مگه مریضم نرم شنا کنم. قسمت هایی که تو ویلا بودیم رو دوس نداشتم. ولی قسمت هایی که خارج از ویلا بودم خیلی خوب بود. ولی پشیمونم از اومدنم. چون قسمت های ناراحت کنن نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : شمال, نویسنده : bivtan بازدید : 15 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:27

دیشب بعد از خونه باباحاجی اومدم خونه! قبلش وقت نشد بریم خونه. حسی که داشتم رو نمیتونم وصف کنم. من چهار ماه خوابگاه بودم نمیدونم همچین حسی رو داشتم یا نه ولی این یک ماهی که تهران بودم و خونه آبجی و داداش خیلی خوب بود راحت بودم ولی... این ولی مهمه! اومدم خونه انگار چقدر وقت بوده که نبودم. صبحانه! وسایل خودم! حمام! سرویس بهداشتی! راحتی ای که تو خونه خودمون هست. خیلی خوبه! یه هفته ای خونه میمونم و بعد نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : خونه,نمیشه, نویسنده : bivtan بازدید : 21 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:27

نمیدونم چرا ولی بیستم های هر ماه روز خوبی نیس برام. امروز که دیگه از 20 فروردین و اردیبهشت بدتر بود افتخار نمیکنم که میخواستم اونکارو انجام بدم ولی یه غریبه اونطوری بیاد بالا سرم هرچند که ملاحظه ام رو کرد ولی اونطور بالا سرت ظاهر بشه و تو بدونی دیگه هیچ کاری ازت بر نمیاد خیلی وحشتناکه.  تازه بعدش که نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bivtan بازدید : 27 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 20:00

تا حالا هیچ کسی نبوده که این قدر دلم بخواد بهش پیام بدم و در عین حال این قدر دلم نخواد این کارو انجام بدم.تازگی ها نمیخوام دل به دریا بزنم تازگی ها میترسم. از این که یکی ... با خودم میگم خب فرض کن بهش پیام دادی اونم تو رو تحویل گرفت و باهات خوب بود آخرش چی؟ یا میگم فرض کن پیام دادی و جوابت رو نداد( نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bivtan بازدید : 16 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 3:44

بالاخره دوباره اومدم سراغ لپ تاپ. چیه این گوشی همه زندگی آدما میشه و آدما نمی تونن از خودشون جدا کنند!!! بخوام از مشهد بگم که بهترین سفر زیارتی مشهدم بود میگم: روز اول فقط نماز ظهر رو توی حسینیه بودیم بقیه نمازها رو خدا رو شکر توی حرم می خوندیم. یعنی من توی حرم خوندم بقیه رو نمی دونم. حال و هوای دل نوشتنم آرزوست...ادامه مطلب
ما را در سایت نوشتنم آرزوست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bivtan بازدید : 19 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 3:44